شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

بیست و دو

از کاه، کهربا بگریزد به بخت ما
خنجر به جای برگ برآرد درخت ما

الماس ریزه شد نمک سوده‌ی حکیم
در زخم بستن جگر لخت‌لخت ما

با این همه خجالت و ذلّت که می‌کشم
از هم فرو نریخت زهی روی سخت ما

زورق گران و لجّه خطرناک و موج صعب
ای ناخدا نخست بینداز رخت ما

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد