گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
نوید آشنایی میدهد چشم سخنگویت
گرفته انس گویا نرمیای با تندی خویت
بمیرم پیش آن لب، این چنین گاهی تبسّم کن
به حمدالله که دیدم بیگره، یک بار ابرویت
به رویت مردمان دیده را هست آن چنان میلی
که ناگه میدوند از خانه بیرون تا سر کویت
شرابی خوردهام از شوق و زور آورده میترسم
که بردارد مرا ناگاه و بیخود آورد سویت
ز آتش، آب میجویم، ببین فکر محال من
وفاداری طمع میدارم از طبع جفاجویت
مجتبیٰ فرد
دوشنبه 30 آبانماه سال 1390 ساعت 06:16 ب.ظ
تو منکری و لیک، به من مهربانیات
میبارد از ادای نگاه نهانیات
نازم کرشمه را که صدم نکته حل نمود
بیمنّت موافقت و همزبانیات
ای شاهباز دوری ما از تو لازم است
گنجشک را چه زهرهی هم آشیانیات؟
جنبیدت این هوس ز کجا ای نهال لطف؟
کی اوفتاد رغبت میوه فشانیات؟
شاخ گلی کجاست به این پاکدامنی؟
بیهوده سالها نکنم باغبانیات
صد نوبهار را ز تو آب است و رنگ و بو
دارد خدا، نگاه ز باد خزانیات
«وحشی» پیاله گیر که دیگر حریف توست
کز خُم به شیشه رفت مِیِ شادمانیات
مجتبیٰ فرد
دوشنبه 30 آبانماه سال 1390 ساعت 07:44 ق.ظ
گرم آمد و بر آتش شوقم نشاند و رفت
آتش به جای آب ز چشمم فشاند و رفت
آمد چو باد و مضطربم کرد هم چو برق
وز آتشم زبانه به گردون رساند و رفت
مجتبیٰ فرد
یکشنبه 29 آبانماه سال 1390 ساعت 07:53 ق.ظ
ز پیش دیده تا جانان من رفت
تو پنداری که از تن جان من رفت
اگر خود همره جانان نرفتم
ولی فرسنگها افغان من رفت
سر و سامان مجو از من چو رفتی
تو چون رفتی سر و سامان من رفت
چه دید از من که چون بر هم زدم چشم
چو اشک از دیدهی گریان من رفت
از آن پیچم به خود چون مار، «وحشی»
که گنج کلبهی ویران من رفت
مجتبیٰ فرد
شنبه 28 آبانماه سال 1390 ساعت 07:58 ق.ظ
از پی بهبود درد ما، دوا سودی نداشت
هر که شد بیمار درد عشق، بهبودی نداشت
جای خود در بزم خوبان، شمعسان چون گرم کرد
آن که اشک گرم و آه آتشآلودی نداشت
مجتبیٰ فرد
چهارشنبه 25 آبانماه سال 1390 ساعت 12:12 ق.ظ
از عرض نیازم چه بلا بیخبرش داشت
آن نازِ نگهدزد که پاسِ نظرش داشت
فریاد که هر طایر فرخنده که دیدم
صیّاد ز مرغان دگر، بستهترش داشت
بلبل گله میکرد ز گل دوش به صد رنگ
گل بود که هر دم به زبان دگرش داشت
این عشق بلایی است، شنیدی که چهها دید
یعقوب که دل در کف مهر پسرش داشت
بر هر که شنیدم که غضب کرد زمانه
دیدم که به زندان تو بیدادگرش داشت
این طیِّ مکان بین که ز هر جا که برون تاخت
«وحشی» نگران بود و سر رهگذرش داشت
مجتبیٰ فرد
دوشنبه 23 آبانماه سال 1390 ساعت 12:35 ق.ظ
ز هر دری که نهد حُسن، پای ناز برون
بر آستانهی آن در، سرِ نیازی هست
اگر مکلف عشقی سر نیاز بنه
که هر که هست به کیش خودش نمازی هست
چو نیک درنگری عشق ما مجازی نیست
حقیقتی پس هر پردهی مجازی هست
میان عاشق و معشوق کی دویی گنجد
برو برو! که تو پنداری امتیازی هست
مجتبیٰ فرد
یکشنبه 22 آبانماه سال 1390 ساعت 01:41 ق.ظ
تو جفا کن که از این سوی، وفاداری هست
طاقت و صبر مرا حوصلهی خواری هست
با دلم هر چه توان کرد، بکُن تا بکِشد
کز من و جان منش نیز مددکاری هست
میخرم مایهی هر شکوه به صد شکر ز تو
من خریدار، گرت جنس دلآزاری هست
ما به دامان تو نازیم که پاک است چو گل
ور نه در شهر بسی لعبت بازاری هست
شکر جورش کن و خشنودی او جو «وحشی»
که دراز است شب حسرت و بیداری هست
مجتبیٰ فرد
شنبه 21 آبانماه سال 1390 ساعت 01:05 ق.ظ
شکفتگیش چو هر روز نیست حالی هست
اگر غلط نکنم از مَنَش ملالی هست
ز رشک قُرب من ای مدّعی خلاص شدی
تو را نوید که بر خاطرش خیالی هست
به رخصت تو که رفتیم و درد سر بردیم
تو را ملالی و ما را هم انفعالی هست
تو بدمزاج چه بیاعتدال و بدخویی
طبیعتی و مزاجی و اعتدالی هست
سفارش دل خود با تو این زمان گفتم
ز گریه روز وداع توام مجالی هست
مجتبیٰ فرد
چهارشنبه 18 آبانماه سال 1390 ساعت 02:42 ق.ظ
میتوانم بود بی تو، تاب تنهاییم هست
امتحان صبر خود کردم شکیباییم هست
حفظ ناموس تو منظور است میدانی تو هم
ور نه صد تقریب خوب از بهر رسواییم هست
سوی تو گویم نخواهد آمد اما میشنو
ایستاده بر در دل، صد تقاضاییم هست
گر شراب این است کاندر کاسهی من میرود
پُرخماری در پی این بادهپیماییم هست
گرچه هیچم، نیستم هم چون رقیبان دربهدر
امتیازی از هوسناکان هرجاییم هست
«وحشی»ام من کِی مرا وحشت گذارد پیش تو
گر چه میدانم که در بزم تو گنجاییم هست
مجتبیٰ فرد
یکشنبه 15 آبانماه سال 1390 ساعت 07:59 ق.ظ
قرعهی دولت زدم، یاری و اقبال هست
خوبی و فرخندگی، جمله در این فال هست
حال نکو بگذرد، بخت، مددها کند
طالع خود دیدهام، شاهد این حال هست
داد منجّم نوید، گفت که با اخترت
ذلت پارینه رفت، عزّت امسال هست
داد مریض مرا مژدهی صحّت، طبیب
گر چه هنوز اندکی مضطرباحوال هست
طایر اقبال من شهپر دولت دماند
رخصت پرواز نیست ور نه پر و بال هست
بخت ز دنبال چشم، اشک مرا پاک کرد
مژده که این گریه را خنده ز دنبال هست
«وحشی» و اقصای دیر کز طرف میکده
دردسر قال نیست، سر خوشی حال هست
مجتبیٰ فرد
شنبه 14 آبانماه سال 1390 ساعت 08:27 ق.ظ
بر دری ز آمدشُدِ بسیار، آزاریم هست
گر خدا صبری دهد اندیشهی کاریم هست
صبر در میبندند اما نیستم ایمن ز شوق
خانهی پُر رخنهی کوتاهدیواریم هست
گر شود ناچار و دندان بر جگر باید نهاد
چارهی خود کردهام، جانِ جگرخواریم هست
کِی گریزم از دَرَت امّا ز من غافل مباش
گر توام خواهی که بفروشی، خریداریم هست
جز در دولتسرای وصل تو هر جا روم
در حسابی هستم و قدری و مقداریم هست
حرمت من گر نداری حرمت عشقم بدار
خود اگر هیچم دل و طبع وفاداریم هست
کوری چشم رقیبان زان گلستان امید
نیست گر دامان پُر گل، چشم پُر خاریم هست
مجتبیٰ فرد
چهارشنبه 11 آبانماه سال 1390 ساعت 09:32 ق.ظ
مینماید چند روزی شد که آزاریت هست
غالباً دل در کفِ چون خود ستمکاریت هست
چونی از شاخ گلت رنگ و بویی میرسد
یا به این خوش میکنی خاطر که گلزاریت هست
در گلستانی چو شاخ گل نمیجنبی ز جا
میتوان دانست کاندر پای دل خاریت هست
عشقبازان رازداران هماند از من مپوش
هم چو من بیعزتی یا قدر و مقداریت هست
در طلسم دوستی کاندر تواش تأثیر نیست
نسخهها دارم اشارت کن اگر کاریت هست
چارهی خود کن اگر بیچارهسوزی هم چو توست
وای بر جان تو گر مانند تو یاریت هست
بار حرمان برنتابد خاطر نازکدلان
عمر من بر جان «وحشی» نه اگر باریت هست
مجتبیٰ فرد
یکشنبه 8 آبانماه سال 1390 ساعت 07:49 ق.ظ
پُر گشت دل از راز نهانی که مرا هست
نامحرم راز است زبانی که مرا هست
با کس نتوان گفتن و پنهان نتوان داشت
از درد هماین است فغانی که مرا هست
ای دل سپری ساز ز پولاد صبوری
با عربدهی سختکمانی که مرا هست
بادی است که با بوی تو یک بار نیامیخت
این محرم پیغامرسانی که مرا هست
یک خندهی رسمی ز تو ننهاده ذخیره
این چشمِ به حسرتنگرانی که مرا هست
زایل نکند چین جبین و نگه چشم
بر لطف نهان تو، گمانی که مرا هست
«وحشی» تو بده جان که نیاید به عیادت
این یارِ خوشقاعدهدانی که مرا هست
مجتبیٰ فرد
جمعه 6 آبانماه سال 1390 ساعت 09:38 ب.ظ
عاشق یکرنگ را یار وفادار هست
بندهی شایسته نیست ور نه خریدار هست
گر چه لبت میدهد مژدهی حلوای صبح
مانده همآن زهرچشم، تلخی گفتار هست
لازمهی عاشقی است رفتن و دیدن ز دور
ور نه ز نزدیک هم، رخصت دیدار هست
«وحشی» اگر رحم نیست در دل او گو مباش
شکر که جان تو را طاقت آزار هست
مجتبیٰ فرد
چهارشنبه 4 آبانماه سال 1390 ساعت 01:02 ق.ظ