گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
دور از چمن وصل، یکی مرغ اسیرم
ترسم که شوی غافل و در دام بمیرم
خواهم که شوم از نظر لطف تو غایب
هر چند که پُر دردم و بسیار حقیرم
مجتبیٰ فرد
دوشنبه 21 مردادماه سال 1392 ساعت 01:26 ق.ظ
انجام حُسن او شد، پایان عشق من هم
رفت آن نوای بلبل، بیبرگ شد چمن هم
کَرد آن چونآن جمالی در کنج خانه ضایع
بر عشق من ستم کرد بر حُسن خویشتن هم
بدمستی غرورش، هنگامه، گرم نگذاشت
افسرده کرد صحبت، بر هم زد انجمن هم
گو مست جام خوبی، غافل مشو که دارد
این دستِ شیشهپُرکن، سنگِ قدحشکن هم
جان کندن عبث را بر خود کنیم شیرین
یک چند کوه میکند بیهوده کوهکن هم
«وحشی» حدیث تلخست بار درخت حرمان
گویند تلخکامان، زین تلختر، سخن هم
مجتبیٰ فرد
جمعه 18 مردادماه سال 1392 ساعت 04:18 ق.ظ
از آن تَر شد به خونِ دیده، دامانی که من دارم
که با تردامنان یار است جانانی که من دارم
اگر با من چوناین ماند، پریشاناختلاط من
از این بدتر شود حال پریشانی که من دارم
ز مردم گر چه میپوشم خراش سینهی خود را
ولی پیداست از چاک گریبانی که من دارم
کِشم تا کی غم هجران، اجل! گو قصد جانم کن
نمیارزد به چندین درد سر، جانی که من دارم
مپرس از من که ویران از چه شد غمخانهات «وحشی»
جهان، ویران کند این چشم گریانی که من دارم
مجتبیٰ فرد
پنجشنبه 17 مردادماه سال 1392 ساعت 02:17 ق.ظ
خوشست آن مه به اغیار، آزمودم
به من خوش نیست بسیار، آزمودم
همآن خوردم فریب وعدهی تو
تو را با آن که صد بار آزمودم
ز تو گفتم ستمکاری نیاید
تو را نیز ای ستمکار آزمودم
به مهجوری، صبوری کار من نیست
بسی خود را در این کار آزمودم
به من یار است دشمنتر ز اغیار
که هم اغیار و هم یار آزمودم
کسی کز عمر، بهتر بود پیشم
نبود او هم وفادار، آزمودم
اجل نسبت به درد هجر «وحشی»
نه چندان بود دشوار، آزمودم
مجتبیٰ فرد
چهارشنبه 16 مردادماه سال 1392 ساعت 01:27 ق.ظ