گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
همرهی با غیر و از من احتراز از بهر چیست؟
خود چه کردم با تو، چندین خشم و ناز از بهر چیست؟
باز با من هر زمانش خشم و نازی دیگر است
خشم و ناز او نمیدانم که باز از بهر چیست؟
از نیاز عاشقان، بینیاز است این همه
عاشقان را این همه عجز و نیاز از بهر چیست؟
مجلسی خواهم که پیشت گیریم و سوزم چو شمع
بر زبان آرم که این سوز و گداز از بهر چیست؟
گوش بر افسانهی ما چون نخواهد کرد یار
«وحشی» این افسانهی دور و دراز از بهر چیست؟
مجتبیٰ فرد
چهارشنبه 30 شهریورماه سال 1390 ساعت 07:44 ق.ظ
ای همنفسان! بودن وآسودن ما چیست؟
یاران همه کردند سفر، بودن ما چیست؟
بشتاب رفیقا که عزیزان همه رفتند
ساکن شدن و راه نپیمودن ما چیست؟
ای چرخ! همان گیر که از جور تو مردیم
هر دم المی بر الم افزودن ما چیست؟
گر زخم غمی بر جگر ریش نداریم
رخساره به خونِ جگر آلودن ما چیست؟
«وحشی» چو تغافل زده از ما گذرد یار
افتادن و بر خاک جبین سودن ما چیست؟
مجتبیٰ فرد
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1390 ساعت 08:35 ق.ظ
مریض عشق اگر صد بُوَد، علاج یکی است
مرض یکی و طبیعت یکی، مزاج یکی است
تمام در طلب وصل و وصل میطلبیم
اگر یکیم و اگر صد که احتیاج یکی است
اگر چه مانده اسیر است همچنان خوش باش
که منتهای ره کاروان حاج یکی است
هماین منادی عشق است در درون خراب
که آنکه میدهد این ملک را رواج، یکی است
مجتبیٰ فرد
دوشنبه 28 شهریورماه سال 1390 ساعت 09:34 ق.ظ
تا قسمتم ز میکدهی آرزوی کیست؟
رطل میای که مست شوم، در سبوی کیست؟
تیغی که زخمِ ناز به قدر جگر خورم
تا در میان غمزهی بیدادجوی کیست؟
بیخی که بردمد گُل عیشم ز شاخ او
از گلشن که رسته و آبش ز جوی کیست؟
داغی که روغنم بچکاند ز استخوان
با آتش زبانهکشِ شمعِ روی کیست؟
پای طلب که در رهش الماس گَرد شود
تقدیر سودنش به تک و پوی کوی کیست؟
دل را کمندِ شوق که خواهد گلو فشرد؟
آن پیچ و تاب، تعبیه در تار موی کیست؟
«وحشی» علاج این دل و طبع فسردهحال
شغل مزاجِ گرم که و کار خوی کیست؟
مجتبیٰ فرد
یکشنبه 27 شهریورماه سال 1390 ساعت 08:45 ق.ظ
ای دیده! دشتبان نگاهت به راه کیست؟
در خاطرت، سواری طرز نگاه کیست؟
سر کرد ناز و فتنه و عالم فرو گرفت
شاه کدام عرصه گذشت؟ این سپاه کیست؟
خوش کشوری که او عَلَم داد میزند
ای من گدای کشور او، پادشاه کیست؟
مجتبیٰ فرد
شنبه 26 شهریورماه سال 1390 ساعت 10:33 ق.ظ
بسته بر فتراک و میپرسد که صیاد تو کیست؟
تیغ خونآلود، خود دارد که جلّاد تو کیست؟
ساختی کارم به یک پرسش که در کارت که بود
سخت پرکاری، نمیدانم که استاد تو کیست؟
لب کنی شیرین و پرسی کیست چون بینی مرا
بندهام یعنی نمیدانی که فرهاد تو کیست؟
مجتبیٰ فرد
جمعه 25 شهریورماه سال 1390 ساعت 09:09 ق.ظ
آن مه کز او رسید فغانم به گوش چرخ
یارب نهاده گوش به سوی دهان کیست؟
مجتبیٰ فرد
پنجشنبه 24 شهریورماه سال 1390 ساعت 08:46 ق.ظ
ای خدنگ غمزه! ضایع کن به ما هم ناوکی
تا بداند جان ما آماجگاه تیر کیست؟
مجتبیٰ فرد
چهارشنبه 23 شهریورماه سال 1390 ساعت 03:14 ق.ظ
ای مدّعی از طعن تو ما را چه ملال است؟
با ردّ و قبول تو چه نقص و چه کمال است؟
گیرم که جهان، آتش سوزنده بگیرد
بیآب شود جوهر یاقوت؟ محال است
اینجا سر بازارچهی لعلفروشی است
مگشا سر صندوق که پُر، سنگ و سفال است
مارا به هما، دعوی پرواز بلند است
باری تو چه مرغی و کدامت پر و بال است؟
با بلبل خوشلهجهی این باغ، چه لافد؟
سوسن، به زبانآوری خویش که لال است
مجتبیٰ فرد
سهشنبه 22 شهریورماه سال 1390 ساعت 02:59 ق.ظ
آن کس که مرا از نظر انداخته، این است
این است که پامال غمم ساخته، این است
شوخی که برون آمده شب، مست و سرانداز
تیغم زده و کُشته و نشناخته، این است
ماهی که بود پادشه خیل نکویان
این است که از ناز، قد افراخته، این است
«وحشی» که به شترنج غم و نرد محبت
یکباره متاع دل و دین باخته، این است
مجتبیٰ فرد
دوشنبه 21 شهریورماه سال 1390 ساعت 01:55 ق.ظ
خود رنجم و خود صلح کنم، عادتم این است
یک روز تحمل نکنم، طاقتم این است
بر خنجر الماس نهادم ز تو پهلو
آسودهدلا! بین که ز تو راحتم این است
جایی که بود خاک به صد عزّت سرمه
بیقدرتر از خاک رهم، عزّتم این است
با خاک من آمیخته خونابهی حسرت
زین آب سرشتند مرا، طینتم این است
میلم همه جایی است که خواری همه آنجاست
با خصلت ذاتی چه کنم؟ فطرتم این است
«وحشی» نرود از در جانان به صد آزار
در اصل چنین آمدهام، خصلتم این است
مجتبیٰ فرد
یکشنبه 20 شهریورماه سال 1390 ساعت 01:55 ق.ظ
آن که بی ما دید بزم عیش و در عشرت نشست
گو مهیا شو که میباید به صد حیرت نشست
آمدم تا روبم و در چشم نومیدی زنم
گرد حرمانی که بر رویم در این مدّت نشست
مسند خواری بیارایید پیش تخت ناز
زآن که خواهیم آمد و دیگر به صد عزّت نشست
مجتبیٰ فرد
جمعه 18 شهریورماه سال 1390 ساعت 03:24 ق.ظ
از تو هماین تواضع عامی مرا بس است
در هفتهای، جواب سلامی مرا بس است
نی صدر وصل خواهم و نی پیشگاه قُرب
همراهی تو، یکدوسه گامی مرا بس است
خُمخانهای نمیطلبم از شراب وصل
یک قطرهی بازماندهی جامی مرا بس است
مجتبیٰ فرد
پنجشنبه 17 شهریورماه سال 1390 ساعت 02:16 ق.ظ
ناتوان موری به پابوس سلیمان آمدهست
ذرهای در سایهی خورشید تابان آمدهست
بیزبان مرغی که در کنج قفس دم بسته بود
صد زبان گردیده و سوی گلستان آمدهست
تا به کی این رمز و ایما؟ این معمّا تا به چند؟
چند دردسر دهم کاین آمدهست، آن آمدهست؟
مجتبیٰ فرد
چهارشنبه 16 شهریورماه سال 1390 ساعت 01:55 ق.ظ
خوش صید غافلی به سر تیر آمدهست
زه کن کمان ناز که نخجیر آمدهست
روزی به کار تیغ تو آید، نگاه دار
این گردنی که در خم زنجیر آمدهست
کو عشق تا شوند همه معترف به عجز
اول خرد که از پی تدبیر آمدهست
عشقی که ما دو اسبه از او میگریختیم
این است کآمدهست و عنانگیر آمدهست
بیلطفیای به حال تو دیدم که سوختم
«وحشی» بگو که از تو چه تقصیر آمدهست؟
مجتبیٰ فرد
سهشنبه 15 شهریورماه سال 1390 ساعت 02:27 ق.ظ
آن دولتی که میطلبیدیم دربهدر
پرسیده راه خانه و خود بر در آمدهست
ای سینهی زنگبسته! دلی داشتی، کجاست؟
آیینهات بیار که روشنگر آمدهست
از من دهید مژده به مرغ شکّرپرست
کاینک ز راه، قافلهی شکّر آمدهست
«وحشی»! تو هرگز این همه شادی نداشتی
گویا دروغهای مَنت باور آمدهست
مجتبیٰ فرد
دوشنبه 14 شهریورماه سال 1390 ساعت 08:11 ق.ظ
هنوز عاشقی و دلرباییای نشدهست
هنوز زوری و زورآزماییای نشدهست
هنوز نیست مشخص که دل پیش چه کسی است؟
هنوز مبحث قید و رهاییای نشدهست
دل ایستاده به دریوزهی کرشمه، ولی
هنوز فرصت عرض گداییای نشدهست
همین تواضع عام است حُسن را با عشق
میان ناز و نیاز آشنایی نشدهست
نگه، ذخیرهی دیدار گو بنه امروز
که هست فرصت و طرح جداییای نشدهست
مجتبیٰ فرد
یکشنبه 13 شهریورماه سال 1390 ساعت 07:34 ق.ظ
از نظرافتادهی یاریم، مدّتها شدهست
زخمهای تیغ استغنا، جراحتها شدهست
پیش از این با ما دلی ز آیینه بودش صافتر
آهی از ما سر زدهست و این کدورتها شدهست
چشم من، گستاخبین، آن خوینازک، زودرنج
تا نگاهم آن طرف افتاده، صحبتها شدهست
زین طرف «وحشی»، یکی صد گشته پیوند امید
گر چه زان جانب به کلّی قطع نسبتها شدهست
مجتبیٰ فرد
شنبه 12 شهریورماه سال 1390 ساعت 07:53 ق.ظ
بگذران دانسته از ما گر ادایی سر زده است
بوده نادانسته گر از ما خطایی سر زده است
آخر ای صاحبمتاع حُسن، این دشنام چیست؟
در سر دریوزه، گر از ما دعایی سر زده است
التفات ابر رحمت نیست ور نه بر درت
تخم مِهری کِشتم و شاخ وفایی سر زده است
ابر رحمت گر نبارد گو سمومش خود مسوز
بعد صد خونِ جگر، کاین جا گیایی سر زده است
هست «وحشی»، بلبل این باغ و مست از بوی گل
از سر مستی است، گر از وی نوایی سر زده است
مجتبیٰ فرد
سهشنبه 8 شهریورماه سال 1390 ساعت 09:21 ق.ظ
این چشم چه بود آه که ناگاه گشودی
این فتنه دگر چیست که از خواب گران جست
من بودم و دل بود و کناری و فراغی
این عشق کجا بود که ناگه به میان جست
گردن بنه ای بستهی زنجیر محبّت
کز زحمت این بند به کوشش نتوان جست
گفتم که مگر پاسِ تفِ سینه توان داشت
حرفی به زبان آمد و آتش ز دهان جست
مجتبیٰ فرد
دوشنبه 7 شهریورماه سال 1390 ساعت 12:28 ب.ظ
بگذشت دور یوسف و دوران حُسن توست
هر مصرِ دل که هست به فرمان حُسن توست
مجتبیٰ فرد
یکشنبه 6 شهریورماه سال 1390 ساعت 10:05 ق.ظ
وداع جان و تنم، استماع رفتن توست
مرو که گر بروی خون من به گردن توست
به کشوری که کس از دوستی نشان ندهد
مرو مرو که نه جای تو، جای دشمن توست
مجتبیٰ فرد
شنبه 5 شهریورماه سال 1390 ساعت 09:26 ق.ظ
بهر دلم که دردکِش و داغدار توست
داروی صبر باید و آن در دیار توست
یک بار نام من به غلط بر زبان نراند
ما را شکایت از قلم مُشکبار توست
بر پارهکاغذی دو سه مدّی توان کشید
دشنام و هر چه هست، غرض یادگار توست
تو بیوفا چه باز فراموشپیشهای
بیچاره آن اسیر که امیدوار توست
هان این پیام وصل که اینک روانه است
جانم به لب رسیده که در انتظار توست
مجنون، هزار نامه ز لیلی زیاده داشت
«وحشی» که همچو یار فراموشکار توست
مجتبیٰ فرد
جمعه 4 شهریورماه سال 1390 ساعت 09:55 ق.ظ
گِرد آن خانه بگردم که در او خلوت توست
سگِ طالع شَوَمش، کیست که همصحبت توست؟
چشم ما را نرسد بیشتر از بام و دری
ای خوشا دولت آن دیده که بر طلعت توست
وه چه بام است که جاروبکشش دیدهی من
جانِ من، بندهی آن پای که در خدمت توست
مجتبیٰ فرد
پنجشنبه 3 شهریورماه سال 1390 ساعت 09:58 ق.ظ
به جور، ترک محبّت، خلاف عادت ماست
وفا، مصاحب دیرینهی محبّت ماست
تو و خلاف مروّت، خدا نگه دارد
به ما جفای تو از بخت بیمروّت ماست
بسا گدا به شهان، نردِ عشق باختهاند
به ما مخند که این رسمِ بد، نه بدعت ماست
به دیگری نگذاریم، مردهایم مگر
نشان تیر تغافل شدن که خدمت ماست
تویی که عزّت ما میبری به کممحلی
و گر نه خواری عشقت، هلاک صحبت ماست
هزار بنده چو «وحشی» خرید و کرد آزاد
کند مضایقه از یک نگه که قیمت ماست
مجتبیٰ فرد
سهشنبه 1 شهریورماه سال 1390 ساعت 01:54 ق.ظ