شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

پنجاه و شش

ناتوان موری به پابوس سلیمان آمده‌ست
ذره‌ای در سایه‌ی خورشید تابان آمده‌ست

بی‌زبان مرغی که در کنج قفس دم بسته بود
صد زبان گردیده و سوی گلستان آمده‌ست

تا به کی این رمز و ایما؟ این معمّا تا به چند؟
چند دردسر دهم کاین آمده‌ست، آن آمده‌ست؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد