از کمین برخاست ناگه غمزهی صیدافکنشعشقِ لیلی؛ سخت زنجیری است مجنونآزمااین کسی داند که زنجیری بود در گردنشاین سر پرآرزو در انتظار عشوهای استگوشهی چشمی بجنبان و بینداز از تنش