شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

دویست و سی و هشت

مرغ فارغ‌بال بودم در هوای عافیت

از کمین برخاست ناگه غمزه‌ی صیدافکنش

عشقِ لیلی؛ سخت زنجیری است مجنون‌آزما
این کسی داند که زنجیری بود در گردنش

این سر پرآرزو در انتظار عشوه‌ای است
گوشه‌ی چشمی بجنبان و بینداز از تنش

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد