گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
ای سرخ گشته از تو به خون، روی زرد ما
ما را ز درد کُشته و غافل ز درد ما
از تیغِ بیملاحظهی آه ما بترس
اولی است این که کس نشود همنبرد ما
در آه ما نهفته خزان و بهار حُسن
تأثیرهاست با نفَس گرم و سرد ما
رخش این چنین متاز که پیش از تو دیگری
کرده است این چنین و ندیده است گَرد ما
صد لعبِ بوالعجب شد و صد نقشِ بد نشست
تا ریختیم با تو، بد افتاد نَرد ما
مجتبیٰ فرد
دوشنبه 3 مردادماه سال 1390 ساعت 01:31 ق.ظ
سلام علیک
وبلاگ و اشعار زیبایی بود
با وحشی آشنا بودم ولی نه درین باب بلکن دربابی ناپاک
اشعار جالبی دارد
یاعلی ادرکنی
بگو یامهدی