شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

بیست و سه

ای سرخ گشته از تو به خون، روی زرد ما
ما را ز درد کُشته و غافل ز درد ما

از تیغِ بی‌ملاحظه‌ی آه ما بترس
اولی است این که کس نشود هم‌نبرد ما

در آه ما نهفته خزان و بهار حُسن
تأثیرهاست با نفَس گرم و سرد ما

رخش این چنین متاز که پیش از تو دیگری
کرده است این چنین و ندیده است گَرد ما

صد لعبِ بوالعجب شد و صد نقشِ بد نشست
تا ریختیم با تو، بد افتاد نَرد ما

نظرات 1 + ارسال نظر
محب شاعر (کلب آستان علی) سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:58 ق.ظ http://www.gholam-nevesht.blogsky.com

سلام علیک
وبلاگ و اشعار زیبایی بود
با وحشی آشنا بودم ولی نه درین باب بلکن دربابی ناپاک
اشعار جالبی دارد
یاعلی ادرکنی
بگو یامهدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد