گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
قصهی مِی خوردنِ شبها و گشت ماهتاب
هم حریفان تو میگویند پیش از آفتاب
مجلسی داری و ساغر میکشی تا نیمشب
روز پنداری نمیبینیم چشم نیمخواب؟
باده گر بر خاک ریزی به که در جام رقیب
میخورد با او کسی، حیف از تو و حیف از شراب!
«وحشی»ِ دیوانهام، در راستگوییها مثل
خواه راه از من بگردان خواه رو از من بتاب
مجتبیٰ فرد
پنجشنبه 6 مردادماه سال 1390 ساعت 01:38 ق.ظ