گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
در رهِ پُر خطرِ عشق بُتان، بیمِ سر است
بر حذر باش در این راه که سر در خطر است
پیش از آن روز که میرم، جگرم را بشکاف
تا ببینی که چه خونها ز توام در جگر است
چه کنم با دل خودکام بلادوست که او
میرود بیشتر آن جا که بلا، بیسپر است
چند گویند به «وحشی» که نهان کن غم خویش
از که پوشد غم خود چون همه کس را خبر است
مجتبیٰ فرد
پنجشنبه 20 مردادماه سال 1390 ساعت 09:34 ق.ظ