گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
هلاکم ساز گر بر خاطرت، باری ز من باشد
که باشم من که بار خاطر یاری ز من باشد
گذاریدم همآن جایی که میرم، برنداریدم
نمیخواهم که بر دوش کسی، باری ز من باشد
ز اشک ناامیدی برد مژگان، آب و میترسم
که ناگه بر سر راه کسی، خاری ز من باشد
به کویش گر ندارم صوت عشرت غم مخور «وحشی»
مرا این بس که آنجا نالهی زاری ز من باشد
مجتبیٰ فرد
سهشنبه 6 دیماه سال 1390 ساعت 02:49 ق.ظ