گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
مرا وصلی نمیباید، من و هجر و ملال خود
صلا زن هر که را خواهی، تو دانی و وصال خود
نخواهد بود حال هیچ عاشق همچو حال من
تو گر خود را گذاری با تقاضای جمال خود
ز من شرمندهای از بس که کردی جور، میدانم
ز پرکاری ز من پنهان نمایی انفعال خود
زبان خوب است اما بیزبانی چون زبان من
که گردد لال هر گه شرح باید کرد حال خود
نمیگفتم مشو پروانهی شمع رُخش «وحشی»
چو نشنیدی نصیحت، این زمان میسوز بال خود
مجتبیٰ فرد
سهشنبه 25 بهمنماه سال 1390 ساعت 02:10 ق.ظ