شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

صد و چهل و هفت

خُرّم دل آن کس که ز بستان تو آید
گل در بغل از گشت گلستان تو آید

ما با لب تفسیده ره بادیه رفتیم
خوش آن که ز سرچشمه‌ی حیوان تو آید

خوش می‌گذری، غنچه‌گشای چمن کیست؟
این باد که از جنبش دامان تو آید

«وحشی» مرض عشق کُشد چاره‌گران را
بیچاره طبیبی که به درمان تو آید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد