گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
المنه لله که شب هجر سر آمد
خورشید وصال از افق بخت بر آمد
صد شکر که زنجیری زندان جدایی
از حبس فراق تو سلامت به در آمد
جان بود ز هجر تو مهیای هزیمت
این بود که ناگاه ز وصلت خبر آمد
بیخود شده بود از شعف وصل تو «وحشی»
زو درگذر ار او به درت دیرتر آمد
مجتبیٰ فرد
دوشنبه 15 اسفندماه سال 1390 ساعت 01:26 ق.ظ