شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

صد و شصت و یک

در اوّل عشق و جنون، آهم ز گردون بگذرد
آغاز کردم این چنین، انجام آن چون بگذرد؟

لیلی که شد مجنون از او، دور از خرد صد مرحله
کو تا ز عشق روی تو، صد ره ز مجنون بگذرد

ای آنکه پرسی حال من، وه چون بود حال کسی
کز دیده هر دم بر رُخش، صد جدول خون بگذرد؟

از دل برآید شعله‌ای کآتش به عالم در زند
هر گه که در خاطر مرا، آن جامه‌گلگون بگذرد

«وحشی» که شد گوهرفشان در وصف عقد گوهرش
نبود عجب کز نظم او از دُرّ مکنون بگذرد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد