شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

صد و شصت و دو

مگوییدش حدیث کوه درد من که می‌ترسم
چو گویید این سخن ناگه برآن خاطر گران آید

از آنم کس نمی‌پرسد که چون پرسد کسی حالم
به او گویم غم دل آن قدر کز من به جان آید

بیا ای باد! خاکم بر سر هر ره‌گذر افکن
که دامانش بگیرم هر کجا دامن‌کشان آید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد