خونخواره راهی میروم تا خود به پایان کی رسد
پایی که این ره سر کند دیگر به دامان کی رسد؟
سهل است کار پای من، گو در طلب فرسوده شو
این سر که من میبینمش لیکن به سامان کی رسد؟
گر چه توانی چارهام، سهل است گو دردم بکش
نتوان نهادن بدعتی، عاشق به درمان کی رسد؟
جانی که پرسیدی از او، کرده وداع کالبد
بر لب ستاده منتظر تا از تو فرمان کی رسد؟
نازم مشام شوق را ور نه صبا گر بگذرد
در مصر بر پیراهنی، بویش به کنعان کی رسد؟