شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

دویست و یک

سرت از غرور خوبی به کسی فرو نیاید
سر این غرور کردم که کمی در او نیاید

ز بلای چشم شوخت نگریختم ز خود هم
به نگاه کن سفارش که به جست‌وجو نیاید

تو به من گذار «وحشی» که غم تو من بگویم
که تو در حجاب عشقی، ز تو گفت‌وگو نیاید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد