به لب بگوی که آن خندهی نهان نکند
مرا به لطف نهان تو، بدگمان نکند
تو رنجهای ز من و میل من، ولی چه کنم؟
بگو که ناز توام دست در میان نکند
هزار سود در این بیع هست، خواهی دید
مرا بِخَر که خریدار من زیان نکند
جفا و هر چه کند گو به من خداوند است
ولیک نسبت ما را به این و آن نکند
بس است جور ز صبر آزمود «وحشی» را
هزار بار کسی را کس امتحان نکند
سلام
آدمیزاد فقط با آب و نان و هوا نیست که زنده است
این را دانستم و می دانم که آدم به آدم است که زنده است؛
آدم به عشق آدم زنده است!
کلیدر
محمود دولت آبادی