ناز بر من کن که نازت میکشم تا زندهامنیمجانی هست و میآید نیاز از من هنوزآن چونآن جانبازیی کردم به راه او که خلقسالها بگذشت و میگویند باز از من هنوزسوختم صد بار پیش او سراپا همچو شمعپرسد اکنون باعث سوز و گداز از من هنوز