شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

دویست و سی و سه

الهی از میان ناپسندان بر کران دارش
ز دام حیله‌ی مردم‌فریبان در امان دارش

صدای شه‌پر شاهینی از هر گوشه می‌آید
تذرو غافلی دارم، مقیم آشیان دارش

خدایا با منش خوش سر گران داری و خرسندم
نه تنها با من و بس، با همه کس سرگران دارش

پدید آرد هوس از عشق با مردم جفاکاری
نمی‌خواهم بر این باشد، خداوندا بر آن دارش

تغافل‌کیش و کین‌اندیش و دوری‌جوی و وحشی‌خوی
عجب وضعی است خوش، یارب همیشه آن‌چنان دارش

زمان اول حسن است و هستش فتنه‌ها در پی
الهی در امان از فتنه‌ی آخر زمان دارش

خدایا فرصت یک حرف پندآمیز می‌خواهم
نمی‌گویم که با «وحشی» همیشه هم‌زبان دارش

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد