گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
تو زمن پرس قدر روز وصال
تشنه داند که چیست آب زلال
ذوق آن جستن از قفس ناگاه
من شناسم نه مرغ فارغبال
میتوان مُرد بهر آن هجران
کش وصال تو باشد از دنبال
این منم، این منم به خدمت تو
ای خوشم حال و ای خوشم احوال
این تویی، این تویی برابر من
ای خوشم بخت و ای خوشم اقبال
«وحشی» اسباب خوشدلی همه هست
ای دریغا دو جام مالامال
مجتبیٰ فرد
شنبه 5 اسفندماه سال 1391 ساعت 12:30 ق.ظ
سلام
کاری که انجام می دی بسیار زیبا و ستودنیست
متشکرم