شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

دویست و شصت

نفس گرم نگر، فیض اثر بین که اگر
بگمارم به خزان، رشک بهارش سازم

کیست بدخواه تو ای همّت پاکان با تو
که به یک آه سحر بهر تو کارش سازم

باغبان چمن حُسن توام، گو دگران
گل نچینند که من با خس و خارش سازم

«وحشی» این دل که عزیز است به هر جا که رود
چندش آرم به سر کویی و خوارش سازم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد