شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

دویست و شصت و یک

دو هفته رفت که ننواختی به نیم‌نگاهم
هنوز وقت نیامد که بگذری ز گناهم؟

میان ما و تو صد گونه خشم شد همه بی‌جا
چون‌این مکن که مرا عیب می‌کنند و تو را هم

کدام ملک به توفان دهم کدام بسوزم
که فرق تا به قدم سیل اشک و شعله‌ی آهم

فتاده‌ام به رهت، چشم و گوش گشته سراپا
بیا که گوش به آواز پا و چشم به راهم

مکن که عیب کنندت ز چون منی چو گریزی
که نیک‌نامی جاوید از برای تو خواهم

چو «وحشی» از چمن وصل رُستم اول و آخر
سموم بادیه‌ی هجر، زرد کرد گیاهم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد