گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
مبادا یارب آن روزی که من از چشم یار افتم
که گر از چشم یار افتم ز چشم اعتبار افتم
شراب لطف پُر در جام میریزی و میترسم
که زود آخر شود این باده و من در خُمار افتم
ز یُمن عشق بر وضع جهان خوش خندهها کردم
معاذالله اگر روزی به دست روزگار افتم
تظلّم آن قدر دارم میان راهت افتاده
که چندانی نگه داری که من بر یک کنار افتم
عجب کیفیتی دارم بلند از عشق و میترسم
که چون منصور حرفی گویم و در پای دار افتم
مجتبیٰ فرد
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 ساعت 12:33 ق.ظ