شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
شبی با وحشی

شبی با وحشی

گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی

دویست و شصت و پنج

ما گل به پاسبان گلستان گذاشتیم
بستان به پرورنده‌ی بستان گذاشتیم

می‌آمد از گشودن آن بوی منّتی
در بسته باغ خُلد به رضوان گذاشتیم

در کار ما مضایقه‌ای داشت ناخدا
کشتی به موج و رَخت به توفان گذاشتیم

در خود نیافتیم مدارا به اهرمن
بوسیدن بساط سلیمان گذاشتیم

ظلمت به پیش چشمه‌ی حیوان تتق کشید
رفتیم و ذوق چشمه حیوان گذاشتیم

«وحشی» نداشت پای گریز از کمند عشق
او را به بند خانه‌ی حرمان گذاشتیم

نظرات 1 + ارسال نظر
محسن(صالح) سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 04:31 ق.ظ http://www.PoorMehr.BlogSky.Com

من یه چندوقتی هستش که علاقه مند شدم به جناب بافقی
راستش همه چی از شعر غلط کردم شروع شد
آهنگ غلط کردم محسن چاوشی رو وقتی شنیدم به شدت علاقه مند شدم به وحشی
اومدم در موردش یه سرچ کنم و ببینم وحشی کی بوده که با وبلاگتون آشنا شدم
شاهکارِ این پیرِ ادبیات
از بابت وبلاگتون هم ممنونم
دوست داشتید یه سری هم به من بزنید
با تشکر

سلام
خوش اومدید
خوش باشید
همیشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد