گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
ما اجنبی ز قاعدهی کار عالمیم
بیهودهگرد کوچه و بازار عالمیم
دیوانهطینتیم زر و سنگ ما یکیست
اینیم اگر عزیز و گر خوار عالمیم
با مرکز و محیط نداریم هیچ کار
هست این قدر که در خم پرگار عالمیم
ما مردمان خانهبهدوشیم و خوشنشین
نی زان گروه خانهنگهدار عالمیم
حک کردنی چو نقطهی سهویم بر ورق
ما خال عیب صفحهی رخسار عالمیم
با سینهی برهنه به شیران نهیم رو
انصاف نیست ور نه جگردار عالمیم
«وحشی» رسوم راحت و آزار با هم است
زین عادت بد است که آزار عالمیم
مجتبیٰ فرد
دوشنبه 6 آبانماه سال 1392 ساعت 03:59 ق.ظ