گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
گزیده دیوان اشعار وحشی بافقی
نه من از تو مِهر خواهم نه تو بگذری ز کین هم
نه تو راست این مروت نه مراست چشم این هم
چه بهانه ساخت دیگر به هلاک بیگناهان
که تعرض است بر لب گرهیست بر جبین هم
به میان جنگ و صلحت من و دست و آن دعاها
که ز آستین بر آید نه رود به آستین هم
نه همین فلک خجل شد ز کف نیاز عشقم
که ز سجدههای شوقم شده منفعل زمین هم
برسان ز خرمن خود مددی به بینصیبان
که نه خرمن تو ماند نه هجوم خوشهچین هم
چه متاع رستگاری بودم ز سجدهی بت
که ذخیرهای نبردم ز نگاه واپسین هم
ز تو خوشنماست «وحشی» ره و رسم زهد و رندی
که دلیست حقشناس و نظری خدایبین هم
مجتبیٰ فرد
پنجشنبه 9 آبانماه سال 1392 ساعت 02:33 ق.ظ